شکست عشقی روندی است که هر کس ممکن است آن را در دوره ای از زندگی خود تجربه کند.این تجربه برای افراد در زندگی مدرن امروزی به امری قطعی تبدیل شده است.چون در روزگار گذشته حتی در یک یا دو نسل قبل، افراد بدون داشتن رابطه عاشقانه وارد زندگی زناشویی می شدند و جدایی کمتر اتفاق می افتاد.بنابراین رویارویی با شکست عشقی امری است که در خانواده ها به ما آموزش داده نشده است.
یعنی اصولا فرهنگ ما تا همی چند سال پیش با آن بیگانه بوده است. و اصولا پدر و مادرها نمی دانند باید به فرزندان خود که در دوران جوانی دچار شکست عشقی شده اند چطور کمک کنند!!
رویارویی با شکست عشقی
اصولا هر شکست عشقی منجر به ایجاد یک دوره سوگ می شود.این دوره با توجه به شدت و عمق عاطفه شکل گرفته در رابطه می تواند از دو هفته تا چند ماه ادامه یابد.طبیعی است که شدت سوگ نیز در روزهای اول تا روزهای بعد و ماه های بعد متفاوت است.شکست عشقی می تواند به اندازه مرگ یکی از عزیزان ما دردناک باشد.
اما باید یاد بگیریم که با آن رو به رو شویم.بعضی از ما از ترس این دوره سخت سوگ، رابطه های نامناسب را حتی سال ها ادامه می دهیم به گمان اینکه نمی توانیم از پس این تجربه برآییم.اما در واقع این طور نیست بلکه هر دوره سوگ بعد از گذشت مدتی شدت خود را از دست می دهد.و در نهایت زمان به ما کمک می کند که پس از مدتی احساس بهتری داشته باشیم.
مشاوره دوران پس از شکست عشقی
در چنین دوره ای بهترین کمکی که می توانیم به خودمان بکنیم این است که فعالیت های روزمره خودمان را مختل نکنیم.کارهایمان را لغو نکنیم.مدام به خودمان نگوییم که نمی توانیم بدون دوست یا شریک یا همسر قبلی مان به زندگی ادامه دهیم.
خودمان را برای چیزهایی که مقصر آن بودیم یا نبودیم سرزنش نکنیم.کمی به خودمان فرصت بدهیم . گاهی ما به فردی که از دست داده ایم، فکر می کنیم!
خودمان را با او تصور می کنیم!
یا حتی خواب او را می بینیم!
اینها به این معنی نیستند که ما دیگر نمی توانیم بدون او زندگی کنیم!
اولین شکست عشقی
چنین مشکلاتی با نزدیکی عاطفی یا جسمی که به او داشته ایم کاملا طبیعی است و گذر زمان همه چیز را حل خواهد کرد.این تفکرها به خصوص اگر برای اولین بار باشند که فرد شکست عشقی را تجربه می کند بیشتر خواهد بود.و باور اینکه زمان همه چیز را حل می کند در اولین شکست سخت است.
اما واقعیت این است که شکست در عشق به فرد نوعی بلوغ می دهد که می تواند بیشتر از هر چیزی به او کمک کند که انسان قوی تر و مقاوم تری باشد.
ریشه یابی شکست عشقی
بعضی از افراد به دلیل گره خوردگی شکست عشقی با بعضی مسائل دوران کودکی شان ممکن است نتوانند از دوره سوگ پس از شکست عشقی به راحتی بیرون بیایند.این افراد که البته تعداد آنها به نسبت افراد دیگر زیاد نیست باید متوجه باشند چنانچه بیش از 6 ماه از دوره جدایی آنها گذشته است و هنوز دچار مشکلات شدید احساسی و عدم تعادل در تصمیمات هستند:
باید حتما به روانکاو مراجعه کنند.
چرا که این طول کشیدن نمی تواند فقط مربوط به جدایی باشد!!!
بلکه حتما مربوط به خاطراتی از دوران کودکی است که به رابطه اخیر این افراد پیوند داشته است.
موضوع مهم این است که بدانیم ما معمولا دلتنگ فردی نمی شویم!!!
بلکه دلتنگ خودمان می شویم که در حال با او بودن احساسی را تجربه می کردیم!
و کاملا ممکن است آن احساس را با فرد دیگری در زمان و مکان دیگری تجربه کنیم.
پس باید بدانیم که زمان همه چیز را حل خواهد کرد.
هر فرد برای این که زندگی خود را پس از اینکه شکست عشقی را تجربه کرد، دوباره از نو شروع کند، می تواند از یک مشاور کمک بگیرد.
پس با این شماره ها با مشاوران دپارتمان روانشناسی “نوا مشاور” در ارتباط باشید.
22 دیدگاه دربارهٔ «روانشناسی+ مشاوره شکست عشقی|مشاوره عشقی»
سلام من یه دختر۱۸ساله ام که از ۶سالگی یکیو دوست داشتم ۱۵ساله که شدم با یکی از فایملای پدریم عقد کردم سعی میکردم نخوامش یک هفته بعدشم تو اینستاگرام بهم پیام داد گفت عاشق استوری هاتم خیلی خفن منم گفتم ممنون بعد کم کم خودشو بهم نزدیک کردی یه روز میگفت بیا ببینمت یه روز میگفت تو خیلی دختر جذابی هستی بعد چند وقت که منو کاملا وابسته به خودش کرد گفت نمیخوامت هی من التماس برگرد هی میگفت بشوت برو پی زندگیت من یه چند وقتی بی محلش میکردم دوباره برمیگشت منم خیلی ساده گول میخوردم دوباره یکهفته اشتی رابطه جنسیو دوماه قهر رابطمون همینجوری گذشت تا اینکه اخرین بار که میشه درست دوماه پیش بود من میخواستم برم تولد دوستم اونم عقد داداشش بود بهش گفتم بعد تولد بیام ببینمت گفت باشه بعد تولد رفتم دیدمش بعد اینکه همه کاراشو کرد بهش گفت گمشو از زندگیم بیرون نمیخوام باشی حال بهم زن من هیچی نگفتم رفتم امشب بهش پیام دادم نوشتم سلام گفت هن مگه نگفتم گمشو سیا زشت خندیدمو گفت من زشت من سیا هر چی تو میگی گفت کارت بگو گفتم با ادم مرده کاری ندارم فقط دلم واست تنگ شده گفت برو گمشو من لاسامو باهات زدم رفتم منم هر چی از دهنم در اومد بهش گفتم نمیبخشمش خدا جوابشو بده بعد بلاکم کرد همش گریه میکنم لطفا کمکم کنین داره فکرش زندگیمو خراب میکنه🥲😭
سلام من یه پسر ۱۹ ساله هستم که روی پیشرفت شخصی خودم خیلی حساسم… برنامه مهاجرت به آلمان دارم مهندسی برق هم میخونم نوازنده ساز گیتار و سنتور هستم مسلط به زبان آلمانیو انگلیسی ام هستم و ورزش هم واقعا واسم مهمه و در حد حرفه ای کار میکنم.در نتیجه خیلی سرم شلوغ میشه و وقت چندانی ندارم… یه مشکل خیلی بزرگی دارم که هیچکس ازش خبر نداره اینکه من گرایش جنسی دارم که مشکل سازه و هیچ دختری خوشش نمیاد از این. منم به کسی نمیگمش تا از من بدش نیاد. بخاطر همون دختری که این گرایشو نداره زود تو رابطه از چشمم میوفته و نمیتونم دوسش داشته باشم… بعد از مدتی من رفتم تو دانشگاه دخترانه به مناسبت روز دختر که بهم پول دادن اجرا کردم که خب اونجا طرفدار زیاد پیدا کردم ولی خب ازونجایی که این گرایشو داشتم به هیچکس هیچ رویی ندادم. تا اینکه کسی که مسئول عکس گرفتن بود اومد آیدی منو گرفت تا بهک هکسارو بفرسته. در کل همینجوری تو فضای مجازی باهم صمیمی شدیم تا اینکه گفت میخواد با من تو رابطه باشه. منم حالا بزور قبول کردم. که یروز بهم گفت خیلی دوست دارم بزنمت! احساس کردم که این با من اشتراک داره! که بعد از مدتی بهم گفت که اون تو رابطه جنسی سادیسم داره و بعد بشدت به دلم نشست من تو زندگی واقعی از تحقیر شدن متنفرم ولی تو رابطه علاقه دارم بهش. حالا همینجوری گذشت و به اینجا رسید که من واقعا وقت نداشتم که واسه رابطمون بزارمو خیلی پیام های اینو جواب بدم. اینم خب سر این مسائل ناراحت شد و اینم دیگه سرد رفتار میکرد ولی ازونجایی که دوتامونم مغرور بودیم نمیتونستیم پیام بدیم به هم تا اونیکی پیام بده. تا اینکه شب بهم زنگ زدو من خیلی عصبی بودم بهش گفتم چرا جواب منو نمیدی چرا پیاممو سین نزدی؟ منو از تنهایی نترسونا من به تنهایی عادت دارم، فک نکن فقط بخاطر توعه که از دخترا فاصله میگیرم من از دخترا بدم میاد بهدش با سکوت خدافظی کردیمو من از همه جا بلاکش کردم. صب که شد دلم واسش تنگ شد واسه آشتی پیام دادم ولی اون جواب نداد زنگ که زدم بهش گفت تو به تنهایی عادت داری کات کنیم بهتره یکم اصرار کردم که آشتی کنیم تا اینکه گفت دیگه دوست ندارم. بعدش دیگه بهش گفتم که نمیتونم بزور نگهت دارم دیگه پیام ندادم. الان روز پنجمه و واقعا دلم واسش تنگ شده… حس میکنم نمیتونم دختری مثل اینو دیگه پیدا کنم چیکار کنم؟ چجوری فراموشش کنم؟
بهش گفتم منو از تنهایی نترسون من به تنهایی عادت دارم، فک نکن فقط بخاطر توعه که از دخترا فاصله میگیرم من از دخترا بدم میاد بهدش با سکوت خدافظی کردیمو من از همه جا بلاکش کردم. صب که شد دلم واسش تنگ شد واسه آشتی پیام دادم ولی اون جواب نداد زنگ که زدم بهش گفت تو به تنهایی عادت داری کات کنیم بهتره یکم اصرار کردم که آشتی کنیم تا اینکه گفت دیگه دوست ندارم. بعدش دیگه بهش گفتم که نمیتونم بزور نگهت دارم دیگه پیام ندادم. الان روز پنجمه و واقعا دلم واسش تنگ شده… حس میکنم نمیتونم دختری مثل اینو دیگه پیدا کنم چیکار کنم؟ چجوری فراموشش کنم؟